فاطمه پورمعصوم در بیست و پنجمین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات با دکتر فریدون وردینژاد، گفتوگویی در مورد ابعاد رسانهای و مدیریتی ماجرای افشای اطلاعاتی سه میلیون کارت بانکی انجام داده که بخشی از مطالب مطرح شده توسط ایشان را میخوانید:
- ماجرای افشای اطلاعات سه میلیون کارت بانکی بیشتر شبیه یک تنش، شرایط ویژه و فوقالعاده است، چرا که این رخداد به کارایی این شرکتها، بانک مرکزی و سیستم بانکی کشور تردید وارد کرد، نه اینکه کل سیستم را از رده خارج کند. پس نمیشود این شرایط را بحرانی تلقی کرد و آن را میتوان در حد یک تنش نامید و در نهایت در توصیف شرایط امروز میتوان گفت که شرایط فوقالعاده ایجاد شده است. دلیل این هم این است که چون سیستمها شفاف عمل نکردند، رسانهها و افکار عمومی با دنیایی از ابهام و ناروشنی مواجه شدند و عدم اطلاعرسانی به جای شفافیت موضوع، شایعهسازی را ترویج داد و باعث شد تا شرایط از کنترل خارج شود.
- بخشی از مدیریت بحران، اطلاعرسانی، شفافیت و پاسخگویی به اذهان عمومی و بخشی دیگر، اطلاع افکار عمومی است. متأسفانه سازمانها به جای انجام دادن این کارها، سعی میکنند رسانهها را نادیده گرفته و ماجرا را جمع کنند. در مقابل، رسانهها احساس میکنند حذف، کنار گذاشته شده و از مدار خارج میشوند. بنابراین خودشان به شکلهای گوناگون کسب خبر میکنند و در اینجاست که شایعات و اخبار بیاتکا و از منبعهای غیر روشن تهیه شده و میرود تا شرایط تنش را توسعه داده و شرایط ویژه و فوقالعاده را ایجاد کنند. بنابراین تا زمانی که مدیریت مشترک رسانهای و ارتباطی شکل نگیرد موجب میشود رسانهها به جای ابزار مدیریت بحران خود منجر به بحرانزایی شوند.
- مشکل سوء مدیریت در مدیریت کلان سازمانهاست چون مدیران دستگاهها و مدیران عالی جایگاه روابطعمومیها را نمیدانند و روابطعمومیها را به عنوان یک عنصر تبلیغاتی، پوستری، برگزارکننده سمینارها و تبلیغکننده مدیریت میدانند، بنابراین به جای اطلاعرسانی به سمت تبلیغات و پروپاگاندا حرکت میکنند و این در اصل استفاده ابزاری از آنهاست. اما زمانی که مدیران عالی یک سازمان، روابطعمومیها را چشم نظارتی مردم بر سازمان تلقی کنند، آنگاه آن روابطعمومی قادر است تا با رسانهها تعامل داشته باشد و مطرحکننده فعالیتها و اقدامات دستگاه باشد. پس مشکل روابطعمومیها نبودن تعریف و مشخص نبودن جایگاه آنها در سازمانهاست و این در شرایطی است که در سازمانهای ما، هیچ تعریفی برای پیوست اطلاعاتی وجود ندارد و روابطعمومیها آخرین حلقهای هستند که از رخداد باخبر میشوند؛ در نهایت میتوان گفت که اگر به گلی که با نور خورشید شکوفا میشود تابشی نباشد، این گل بسته خواهد شد.
- روابطعمومیها فرستنده نیستند و فقط کانال انتقال اطلاعات هستند و به عنوان یک مجرا و مسیر قابل تعریف هستند و تا زمانی که مدیریت کلان سازمان اعتقادی به اطلاعرسانی نداشته باشد روابطعمومیها نخواهند توانست مسیر قابل اتکایی میان مردم و دستگاه باشند. بنابراین به جای مورد شماتت قرار دادن روابطعمومیها باید مدیریت دستگاهها را مورد توجه قرار داد و مدیران عالی را روشن ساخت که روابطعمومیها در اصل کانال و مجرای ارتباطی شما با مشتریان و مردم هستند. پس تا زمانی که روابطعمومیها مورد اعتماد نباشند و منبع قابل اتکایی به شمار نیایند و سازمانها آنها را جدی نگیرند، رسانهها هم آنها را جدی نخواهند گرفت و در چنین شرایطی است که روابطعمومیها تبدیل به یک مرکز توجیهکننده اشتباهات دستگاهها خواهند بود.
دکتر وردی نژاد دز ادامه این گفتوگو به پرسشهای ذیل پاسخ داده است:
- در مورد نوع اطلاعاتی که باید به رسانهها داد چه نظراتی دارید؟ آیا پردازش غیر تخصصی رسانهها منجر به فوقالعاده شدن این وضعیت نشد؟
- یعنی انکار مشکل؟
- به نظر شما ماجرای افشای این اطلاعات از چه جنسی بود؟
- به نظر شما کدام رسانهها میبایست به این رخداد بیشتر توجه میکردند؟
- اگر شرایط حکمرانی خوب بر دستگاهها و اعمال شفافیت حاکم شود، در آن شرایط نوع پردازش رسانهها به رخدادها چگونه خواهد بود؟
- کارکرد اصلی رسانهها در وقوع چنین رخدادهایی چیست؟
- یک پرسش مدیریتی دیگر، آیا افشای این اطلاعات از سوی یک مدیر سابق شرکت پرداخت الکترونیک میتواند به علت ضعف مدیریت منابع انسانی باشد؟
- آیا این مسأله ریشه در فرهنگ ما ایرانیها هم دارد؟
- در علم مدیریت به عملی که یکی از مدیران اسبق این شرکت انجام داد چه عنوانی اطلاق میشود؟
- در آخر میخواهم سؤالی درباره عملکرد بعضی از رسانههای خارجی در انجام مصاحبه با شخص افشاکننده اطلاعات کارتهای بانکی داشته باشم. آیا عملکرد این رسانهها از جهت علم مدیریت رسانه عملی درست به شمار میآید یا نه؟
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 28,نوامبر,2024